ادبیات ملل: ادبیات ایران
ادبیات در ایران سابقهای طولانی و غنی دارد. نامهایی همچون مولانا، حافظ، سعدی، فردوسی، خیام، صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، در چهارچوب مرزهای سرزمینی این کشور محدود نبوده و در جغرافیای مناطق گوناگون اعتباری خاص دارند.
نقشه جغرافیایی ایران
در آخرین سالهای ۳۰۰۰ ق.م، تمدنی در شوش پدید آمد که هر چند تحت نفوذ قدرت بینالنهرین بود، خط مخصوص به خود را، که عیلامیِ مقدم نام داشت، اختراع کرد. اهمیت این تمدنی که در شوش شناخته شد و تا قلب نجد ایران نفوذ یافت بیش از هرچیز به دلیل کاربرد خط آن است. منطقهی سیلک (Sialk) نزدیک کاشان تنها نقطه در نجد ایران است که در آن مدارکی مربوط به پیش از عهد هخامنشی به دست آمده است و براساس آن مدارک ثابت میشود که ورود خط به نجد ایران همزمان و تحت تأثیر توسعهی تمدن و فرهنگ عیلامی و متعاقب فتوحات سیاسی بوده است. ایران از عهد ماقبل تاریخی به بعد، بزرگراهی برای نهضت ملل و انتقال افکار بوده و بیش از هزار سال این موقعیت مهم را به منزلهی واسطهی میان شرق و غرب حفظ کرده بود و در عوضِ آنچه اخذ میکرد، هرگز از تأثیرگذاری باز نایستاد. جامعه ایرانی ابتدا تغییرات را دریافت میکرد و پس از توسعه بخشیدن به آن، آنچه انتقال میداد آمیختهای بود از فرهنگ ایرانی و فرهنگ مهاجر.
تمدن شوش ( چغازنبیل )
زبان پارسیان، فارسی باستان بوده است که یکی از زبانهای کهن ایرانی است. زبانهای ایرانی جزء زبانهای هند و ایرانی و زبانهای هند و ایرانی شاخهای از زبانهای هند و اروپایی هستند. این زبان با زبان مادی فرق عمدهای ندارد و هر دو زبان آریایی شمرده میشود و با خوارزمی، سغدی، اوستایی، سکایی و جز آنها خویشاوندی داشته است. فارسی باستان ابتدا در پارس رایج بود. سپس در گوشه و کنار شاهنشاهی میان صاحبمنصبان و گماشتگان دولتی رواج یافت. اما خط: در دورهی هخامنشی، در استانهای ایران چهار نوع خط رواج داشت: خط هیروگلیفی در مصر، خط آرامی در همهی آسیای غربی، خط بابلی در بابل و خط عیلامی در ایران غربی.
زبانهای هند و اروپایی
پیش از داریوش، ایرانیها خطوط عیلامی، بابلی و آرامی را میشناختند و به دستور داریوش، خطی مرکب از ۴۲ علامت که هرکدام از یک تا پنج نقش میخیشکل ترکیب یافته بود، ساخته شد. این خط از چپ به راست نوشته میشد و پس از داریوش، کتیبههای اَریهرَمنه و ارشامه و کوروش با همین خط نوشته شدند. ظاهراً داریوش بزرگ دستور داده بود که خطی برای فارسی باستان ساخته شود و این زبان بدان نوشته شود. خط فارسی باستان از خط اکدی و آن هم از خط سومری گرفته شده است. خط فارسی باستان ۳۶ حرف و ۲ واژه جدا کردن و ۸ اندیشهنگار داشته است. بسیاری از کتیبهها به فرمان داریوش و تعدادی به دستور خشایارشا و اندکی به فرمان شاهان بعدی نوشته شدهاند. کتیبهی بیستون از داریوش، بهتنهایی از همهی نوشتههای فارسی باستان بیشتر است. ادبیات در دورهی پیش از ورود اسلام، به سرودههای اوستا در حدود زمانیِ یک هزاره پیش از میلاد مسیح میرسد. سرودههایی که با بدل شدن به گونهای سنت شفاهی در میان ایرانیان، سینهبهسینه بین نسلهای گوناگون منتقل شده و تشکیلدهندهی بخشهایی از کتاب اوستا در دورهی ساسانی شده است. در دورهی حاکمیت اشکانیان دگرگونیهایی در ادبیات ایران بهوجود آمد، در این دوره سرودهای محلی توسط خنیاگران خوانده میشد که این خوانش با آلات موسیقی نیز همراه بود. در این دوره، نگرش مانوی، نفوذ پررنگی در سرزمین ایران دارد. در نتیجهی این نفوذ گونهای ادبیات شعرمانند به زبانهایی چون پارسی میانه، پارتی و سغدی در ایران ظهور یافت. در دورهی ساسانی شکل نگارش پیشرفتهایی کرد و آثار داستانی، دینی و فقهی مختلفی همچون درخت آسوریک، کارنامه اردشیر بابکان و یادگار زریران خلق شد که دارای جنبههای ادبی هم بودند.
خط مانوی
با غروب حاکمیت ساسانیان، بسیاری از آثار خلق شده در این دوره از میان رفت و تعدادی از آنان نیز به دست زرتشتیان نجات پیدا کرد و بیشتر آنها نیز به هندوستان منتقل شد که در سیر تاریخی زبان و ادبیات پارسی، این آثار به ادبیات پهلوی مشهورند. تا پیش از ورود اسلام به ایران، خط مورد استفاده برای نگارش آثار ادبی، خط مانوی، خط پهلوی و خط سغدی بود. همچنین در طول تاریخ پر فرازونشیب ایران، شاهانی همچون بهرام گور، شاه ساسانی، دارای قریحه ادبی و قریحه شاعرانه شمرده شدهاند. پس از ورود اسلام به ایران و متعاقب تغییرات فرهنگی، نشانگانی از علاقه ایرانیان به شعر کهن در برخی اسناد ثبت شده است. به عنوان نمونه، ترانهی کودکانهی بلخوبصره از این نمونههاست. در این دوران با تأثیرپذیری از شعر عرب، گونهای تازه در ادبیات پدید میآید که بیشتر مبتنی بر چامه (شعر) است. در این دوران شاعرانی همچون حنظله بادغیسی، فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به چامه سُرایی میپردازند.
در دوران پس از حملهی مغولها، نوعی گرایش بهسادگی زبانی عمومیت پیدا میکند و زبان فارسی تمایل پیدا میکند تا از تکلف دور شود. در این دوران غزلها و قصیدههایی سروده میشود که از نظر سادگی زبان، گاه به زبان محاوره نزدیک میشود. در سدههای هفت و هشت، شعرایی همچون سلمان، خواجو و بهخصوص حافظ توانستهاند مفاهیم مورد نظر خود را در عالیترین فرمهای زبانی بگنجانند. گرایش بهسادگی زبانی، بهخصوص در دوران مشروطه نمود بارزتری نیز پیدا میکند. ادبیات مشروطه با شاعران و نویسندگانی چون محمد تقی بهار، ادیبالممالک فراهانی، پروین اعتصامی، میرزادهی عشقی و وحید دستگردی راه را برای ادبیات امروزهی ایران باز میکند. ادبیاتی که این روزها با ستارههایی چون بهرام بیضایی، محمود دولتآبادی، امیرحسن چهلتن، رضا براهنی، منیرو روانیپور، بهمن فرسی، ابراهیم گلستان، شهریار مندنیپور و شهرام رحیمیان شناخته میشود.
منبع : وبسایت پخش گسترش