اثر حاضر به قلم غلامحسین ساعدی از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
غلامحسین ساعدی از نویسندگان و نمایشنامهنویسان ایرانی است که در سال 1314 دیده به جهان گشود و در سال 1364 از دنیا رفت. نمایشنامهی پیش رو یکی از آثار او است که حالوهوای روستایی را که گرازها به مزارعش حمله کردهاند و مردم بهدنبال راه چاره برای مقابله با آنها هستند با متنی شیوا و سلیس به تصویر میکشد.
…
بخشی از کتاب
عبدالله: تنها چاره همینه. باید به درگاه خودش متوسل بشیم. چارهساز اونه… از من و تو چی ساختهاس؟ باید نذر و نیاز کنیم… توسل کنیم!
اسدالله: اینا درست… اما خدا که نمیآد گرازا رو بتارونه بابا… اون به من و تو دست داده که خودمون این کارو بکنیم… مگهنه مش ستار؟
مش ستار: [که مشغول پاک کردن کفش است و حواسش نیست.] هرچی شما بگین… شما وکیل من. [همه میخندند]
اسدالله: اینا درست… اما خدا که نمیآد گرازا رو بتارونه بابا… اون به من و تو دست داده که خودمون این کارو بکنیم… مگهنه مش ستار؟
مش ستار: [که مشغول پاک کردن کفش است و حواسش نیست.] هرچی شما بگین… شما وکیل من. [همه میخندند]